زنان، رسانه و روایت بازدارنده

فقدان استقرار نظم سیاسی مبتنی بر اراده‌ی مردم و شکست و گسست پی‌هم حکومت‌ها و ساختارها در افغانستان، داستان و دامنه‌ی درازی دارد. افغانستان در بیش از یک قرن اخیر، همواره از سقوط نظام‌های سیاسی‌اش رنج برده است و منازعات داخلی و درون خانوادگی‌/‌گروهی- افزون بر بعد خارجی قضایا-مسبب اصلی این منازعات، گسست‌ها و فروپاشی‌ها بوده است.

افغانستان در سه دهه‌ی اخیر از جنگ‌های مستمر رنج بیش‌تر کشیده است. تحلیل سه دهه تحولات سیاسی و اجتماعی در افغانستان نشان می‌دهد که این کشور در دهه‌ی نود میلادی عملا فاقد یک نظم سیاسی پایدار است و در واقع این دهه در تجلیل از شکست و پیروزی جناح‌های چپ و راست خلاصه می‌شود، یعنی اگر هم حکومت و نظمی روی کار آمده است، عمر کوتاه‌تری داشته و هرگز از کشمکش‌های درونی فارغ نشده است. در دهه‌ی نود که آخرین دهه از منازعات ایدئولوژیک گذشته است، زنان بیش‌ترین آسیب‌پذیری را داشته‌اند و حضورشان در مناسبات سیاسی و اجتماعی به کلی نفی شده و گاهی هم رنگ و رونق کم‌رمقی داشته است. نگاه ایدئولوژیک حاکم در سپهر سیاسی در این دوران، به‌ویژه در عهد نخست سلطه‌ی طالبان (۱۹۹۶-۲۰۰۱)، زنان به کلی از بدنه‌ی اجتماع حذف و محکوم به خانه‌نشینی دسته‌جمعی شدند.

در دو دهه‌ی اخیر، پس از شکست طالبان و در دوره‌ی حکومت‌هایی که از دل کنفرانس بن (دسامبر ۲۰۰۱) بیرون آمد، ساختار حاکمیت‌های دولتی در افغانستان – با سیاست‌های محافظه‌کارانه‌ی نئولیبرال غربی- ساختارهای قدرت علی الاصول مشارکتی و اما این مشارکت که بیش‌تر مبنای «قومی» داشت، به زنان نیز به‌شکل هدفمندی جایگاه ویژه‌ای (تبعیض مثبت) قایل شد. مشارکت سیاسی زنان در ساختار قدرت به‌نحوی طلسم خاموشی زنان را شکست و زنان به‌شکل گسترده وارد فضای عمومی شدند. از جمله، دختران و زنان به‌شکل بی‌پیشنه‌ای شامل ساختار آموزشی شدند که این مهم بستر اکثر فعالیت‌های زنان را در سپهر عمومی در سال‌های بعدی فراهم کرد.

همان‌طور که گفته شد، ساختار و مناسبات مشارکت شهروندان از جمله زنان-دست‌کم به لحاظ شکلی-در دو دهه‌ی اخیر متحول شد و شماری از آزادی‌های اجتماعی و سیاسی را برای زنان- اغلب مرکزنشین- فراهم آورد. براساس همان تبعیض مثبت، زنان در سطوح بلند کشوری در ادارات مختلف دولتی به‌کار گماشته شدند، پارلمان افغانستان شاهد حضور ۲۷ درصدی زنان در مجلس نمایندگان بود (سهم ۲۷ درصدی در ماده‌ی ۸۳ قانون انتخابات مصوب ۲۰۰۴ افغانستان برای زنان تعیین شد که پیش از این نیز در زمان پادشاهی محمدظاهر شاه چنین سهمی برای زنان در پارلمان در نظر گرفته شده بود). همین‌سان حضور زنان در سطوح مدیریتی در بخش خصوصی نیز افزایش یافت و منجر شد فضای عمومی تا حد زیادی هنجار «خانه‌نشینی» زنان را بشکند و تحت شعاع قرار دهد.

زنان، رسانه و روایت بازدارنده

فعالیت رسانه‌ای در افغانستان در ادوار مختلف شرایط متفاوتی را تجربه کرده است. به‌ویژه در سه دهه‌ی گذشته فعالیت رسانه‌ای در کشور، منطق و رویکرد خاصی را دنبال کرده است. در دهه‌ی نود میلادی، رسانه ابزار تبلیغات جنگی و محصول نشراتی رسانه‌ها – رسانه‌های معدود حزبی و دولتی- حاوی تبلیغات دستگاه‌های حزبی و گروهی بود و غالبا از رسانه به‌عنوان یک حربه‌ی تبلیغی علیه دشمن/دشمنان استفاده می‌شد. احزاب و گروه‌های متخاصم هرکدام رسانه‌هایی در اختیار داشتند. در این میان، مهم‌ترین دستگاه نشراتی – رسانه‌های دولتی – بودند که به‌شکل مقطعی در اختیار گروه‌های مختلف پیروز در جنگ قرار می‌گرفتند و سیاست گروهی و تنظیمی جناح‌ها پس از تصرف این رسانه‌ها و از همین طریق همگانی و تبلیغ می‌شد.

احزاب چپی در افغانستان ارگان‌های نشراتی حزبی خود را داشتند و افزون بر نشرات از طریق نشریات حزبی، اداره‌ی رادیو و تلویزیون ملی افغانستان (تلویزیون دولتی) که دستگاه رسانه‌ای محوری حکومت‌ها در افغانستان به‌حساب می‌آید، از تریبون‌های اصلی تبلیغات سیاست حزب یا جناح حاکم شمرده می‌شدند.

حقیقتا نشانی اصلی نشراتی دولتی در هر دوره‌ای در افغانستان از بیش‌تر از نیم‌قرن به این‌سو، تنها رادیو و تلویزیون ملی (رسانه‌ی دولتی) نه، بل بسته‌ای درهم‌تنیده‌ای از مجموع رسانه‌‌های صوتی، تصویری، چاپی و خبرگزاری‌های دولتی بوده است. روزنامه‌های دولتی از ستون‌های اصلی نشریات سیاست‌های جناح حاکم در هر دوره‌ای به‌حساب می‌آیند. روزنامه‌های انیس، هیواد، اصلاح و خبرگزاری دولتی باختر از رسانه‌های فعال هر دوره بوده است که غالبا در همه ادوار، همگی یا بخشی از این‌ها فعالیت خود را حفظ کرده‌اند.

در دور نخست سلطه‌ی طالبان، رسانه‌ها با شدت بیش‌تری تحت تاثیر قرائت خاص دینی با رویکرد طالبانی قرار گرفت که بر اساس آن نشرات تلویزیون دولتی متوقف شد و از این‌که در آن زمان هیچ رسانه‌ی تصویری دیگر در کشور فعالیت نداشت، با توقف یگانه رسانه‌ی تصویری، محصول تلویزیونی- سینمایی نیز به کلی از سپهر عمومی افغانستان حذف شد. دلیل توقف نشرات تلویزیونی، ممنوع بودن تصویر و نشر آن از نگاه «شریعت اسلامی» اعلام شد. با این‌وجود، در این دوره طالبان شاخه‌ی رادیویی دستگاه رادیو و تلویزیون دولتی را حفظ کردند که به‌نام‌ «صدای شریعت» به نشرات خود ادامه می‌داد. نشریه‌ی رسمی این گروه به‌نام «نشریه‌ی شریعت» در مناطق تحت نفوذ این گروه نیز چاپ و توزیع می‌شد. طالبان، روزنامه‌های دولتی «هیواد» و «انیس» را در کابل و نشریه‌ی «اتفاق اسلام» در هرات را برای نشر سیاست‌ها و اهداف این گروه حفظ کرده بودند.

طالبان در این دوره نه‌تنها به مسایل کار رسانه‌ای نگاه سیاسی دارند، بل کاملا آن را با شعایر دینی در‌آمیخته‌اند و نیز محتوای نشراتی و شکل و شمایل کار در رسانه را با فهم منحصر به‌فرد از دین تفسیر کردند و به ‌کار گرفتند. در این تفسیر، شنیدن صدای زن و دیدن صورت زن «نامشروع» و «غیرمجاز» دانسته می‌شد. زنان نه‌تنها در کار رسانه‌ای و سینمایی که حتا در رفت و آمدهای عادی بیرون از خانه با شرایط شدیدا کنترل‌شده و سخت‌گیرانه‌ای مواجه بودند. در این دوره گرفتن عکس، فیلم‌برداری و تماشای فیلم کاملا ممنوع اعلام شد. طالبان آرشیف‌های فیلم‌های سینمایی مربوط به اداره‌ی «افغان فیلم» را آتش زدند و از بین بردند.

دولت مجاهدین نیز در آغاز جهاد با روایت «اسلام سیاسی»، تمامی فعالیت‌های رسانه‌ای در این دوره در پرتو این کلان روایت صورت می‌گرفت. با این حال، وضع رسانه‌ها و سینماها نیز تا حد زیادی تحت تاثیر قرائت ایدئولوژیک قرار داشت و بسیار محدود بود. هرچند نگاه دولت اسلامی مجاهدین در مقایسه با روایت سلطه‌ی طالبان (دور نخست) از دین آن در وضع محدودیت بالای کار رسانه، حضور زن در مدارس و مراکز آموزشی و حضور زنان در رسانه و سینما آن شدت و غلظت را نداشت و تا حدودی اما روایت ایدئولوژیک کماکان محدودیت‌های زیادی برای کار و فعالیت زنان در کشور، به‌ویژه نشر آزادانه‌ی محصول سینمایی وضع می‌کرد و به‌طور کلی فعالیت زنان در بخش‌های مختلف اجتماعی و سیاسی، از جمله حضور زنان در رسانه و سینما بسیار ناچیز و اندک بود.

مرور تحولات سه دهه‌ی اخیر به روشنی نشان می‌دهد که بیش از هرچیز، استمرار جنگ‌های ویرانگر فرصت زندگی عادی و انسانی را از همه شهروندان افغانستان ربوده است و به‌ویژه زنان و کودکان افغانستان قربانی اصلی این وضعیت بوده‌اند.

جنگ و منازعات دوامدار در دهه‌های مختلف در افغانستان اما زاده‌ی علت‌های اصلی دیگر شمرده می‌شود که مسایل افغانستان را در سطح چند «کلان روایت» عمده نگه‌می‌دارد. در آغاز دهه‌ی نود، اوج روایت «جهادیسم» در برابر اشغال و «دفاع از سرزمین» و «بیگانه‌ستیزی» را شاهد هستیم که صورت اصلی درگیری‌های مسلحانه را در کشور شکل می‌دهند. هرچند در پس این مناسبات، نبرد «لیبرال دموکراسی» و «کمونیسم» پی‌رنگ اصلی داستان جهاد در سطح سیاسی را شکل می‌دهد، در سطح سیاسی به دلیل وابستگی چرخه‌ی جنگ به حمایت مالی و نظامی کشورهای غربی در مبارزه علیه اتحاد جماهیر شوری وقت که بدنه‌ی پایینی در سطح جنگ‌جویان غالبا با آن بی‌ربط است و کماکان با نیت مبارزه در برابر اشغال و بیگانه‌ستیزی می‌جنگد تا ایستادن در صف «دموکراسی غربی» و در مصاف «کمونیسم شوری». با این حال، روایت اصلی در اوایل دهه‌ی نود میلادی، روایت جهادیسم است که ریشه در دین دارد و از وجایب شهروندی در برابر اشغال، آن هم با تعبیر «جهان اسلام» و «جهان کفر» برمی‌آید. روایت جهادیسم در این دوران به‌شکل سیاسی و مالی، جنگ نیابتی دو قطب سیاسی جهان را در مصاف هم قرار می‌دهد.

این روایت به‌عنوان یکی از شعایر دینی، «روحیه‌ی اسلام‌گرایی» را در جامعه‌ی افغانستان بیش از پیش زنده می‌کند و در پرتو این روایت، محدودیت‌های بیش‌تر ایدئولوژیکی برای شهروندان، به‌ویژه برای زنان تعریف و تقویت می‌شود. در این مرحله چرخه‌ی ماشین جنگ بسیار فعال و فضای عمومی شدیدا متاثر از وضعیت جنگی است. از این‌رو، اگر روایت جهادیسم هم زنان را به‌حاشیه نمی‌راند، وضعیت جنگی نیز اجازه نمی‌داد که زنان به‌شکل وسیع در فعالیت‌های اجتماعی و هنری فعالیت داشته باشند و به‌ویژه رسانه و سینما در چون‌این وضعی بیش‌ترین آسیب را دیده بود.

پس از شکست روایت چپی/کمونیستی در افغانستان، ماشین جنگ خاموش نشد و آتش جنگ داخلی و منازعات جناح‌های سیاسی ایدئولوژیک/قومی هم‌چنان مشتعل نگه‌داشته شد. در این‌جا هم جدال بر سر استقرار نظام اسلامی با قرائت‌های متفاوت ادامه یافت. زنان نه در شریعت برآمده از دل مدارس دینی و تفسیر «دیوبندی» از اسلام که طالبان ملبس، مسلح و ملتزم به آن بودند و نه در روایت «اخوانی» از اسلام که شماری از جناح‌های سیاسی دیگر ملتزم به آن بودند و نه هم در «اسلام سیاسی و فرهنگی» که متشکل از شمار جناح‌های جنگی دیگر بودند، جایگاه و ارزشی نداشتند.

در این دوره، زنان، آزادی‌های فردی و جنسیتی، سینما، رسانه، آموزش به‌شکل خاص و به‌طور کلی تمام فضای عمومی زندگی در افغانستان متاثر از تسلط این چند روایت در سپهر سیاسی و اجتماعی این کشور بوده است که در بالا برشمرده آمد.

افغانستان پس از حادثه‌ی یازدهم سپتامبر (۲۰۰۱) میلادی و پس از حمله‌ی نظامی آمریکا با شعار «مبارزه با تروریسم» و «نجات زن افغان [افغانستان]» و هدف قرار دادن پناهگاه‌های احتمالی القاعده و طالبان در این کشور، به یک‌بارگی در محراق توجه جهان قرار گرفت و میلیاردها دالر در عرض دو دهه به این کشور به هدف بازسازی و توسعه سرازیر شد. توافق کنفرانس بن در ماه دسامبر ۲۰۰۱ روی تعریف ساختار سیاسی نوین در کشور تصمیم گرفت و نتیجه‌ی آن تعیین دوره‌ی انتقالی قدرت و سپس حکومت موقت برای این کشور بود که باید برای برگزاری انتخابات زمینه‌سازی می‌کرد. در این دوره با توجه به این که اساس توافقات روی مشارکت سیاسی جناح‌های مختلف بر محور قومیت گذاشته شد، مشارکت زنان به‌شکل وسیع و با رویکر تبعیض مثبت در ساختارهای اداری و مدیریتی در نظر گرفته شد. زنان در بسیاری از قوانین از حقوق مساوی و شهروندی در زمینه‌ی مشارکت سیاسی و اجتماعی برخوردار شدند و مهم‌ترین آن ایجاد زمینه برای آموزش دختران و زنان در این دوره است.

نسل آموزش‌دیده‌ی افغانستان در دو دهه‌ی اخیر آرام آرام با وجود مشکلات ناامنی و محدودیت‌های اجتماعی، حضور وسیع و فعالی در فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی داشتند که عمده‌ی این نقش مشارکت آنان در حوزه‌ی آموزش در مکاتب و دانشگاه‌ها و نیز فعالیت در حوزه‌ی رسانه و امر مکتوب بود. هرچند زنان کم‌ترین نقش مدیریتی را در سکتور رسانه در این دوره داشت -که بیش‌تر از تحکم فضای مردسالارانه ناشی می‌شد تا از توان و ظرفیت مدیریتی- اما در بدنه‌ی اصلی فعالیت رسانه‌ای -چونان چه در نزدیک به سه‌سال اخیر-زنان نقش گسترده‌ای داشتند و در تولید متن و روایت مسایل اجتماعی و سیاسی جامعه‌ی افغانستان کمک شایانی کرده‌اند. یعنی می‌توان گفت که اگر دولت نوین در ساختار جدید پسا بن، سیاست توسعه‌محور برای تقویت نهادها و ساختارها نداشته است، نگاه خاصی ایدئولوژیک در حذف و نفی آن نیز نداشته است، چنانکه در قرائت اسلام رادیکال دور جدید سلطه‌ی طالبانی نفس فعالیت زنان در رسانه‌ و سینما نامشروع و غیرمجاز پنداشته می‌شد/می‌شود.

شناسنامه:

شناسنامه

مدیر مسئول: محمدآغا ذکی

سردبیر: زهرا موسوی

مترجم:

ویراستار: 

baam.journal.2025