از دیرباز، محیط زیست از منزویترین سوژههای اجتماعی نزد افکار عمومی و از مهجورترین حوزههای اطلاعرسانی نزد رسانههای افغانستان بوده است. در حالی که افغانستان به دلیل جنگهای طولانی نظامی، خشکسالیهای مستمر و جابجاییهای انبوه جمعیتی، دستخوش جبرانناپذیرترین تغییرات اقلیمی و بحرانهای محیطزیستی است، هنوز بسیاری از مردم و مسئولان دربارهی این بحران چیزی نمیدانند. بام مصمم است تا با درک اهمیت و جدیت این مسئله، در امر تولید محتوا بر مبنای دانش و مسائل روز پیشگام شود. ما خواهیم کوشید تا با انتشار گفتوگو، مقاله و تحلیل دربارهی مسایل اقلیمی و محیط زیستی، از وضعیت کنونی و آیندهی خانهی مشترک و مبنای حیات جمعیمان آگاهیرسانی کنیم.
به این بهانه، گفتوگویی انجام دادیم با کاظم همایون، رئیس سابق ادارهی محیط زیست افغانستان و کارشناس ارشد در حوزهی محیط زیست. آقای همایون در بیست سال پسین بهعنوان رئیس پلان و پالیسی ادارهی ملی حفاظت محیطزیست، رئیس عمومی دفتر، رئیس عمومی عواید و رئیس ناحیهی ششم در شهرداری کابل ایفای وظیفه کرده است. ایشان در حال حاضر در هالند زندگی میکند و بهعنوان کارشناس حوزهی آسیای میانه در بخش تغییرات اقلیمی بهگونهی افتخاری در یکی از دانشگاهها مشغول همکاری است.
نکته: این متن از روی یک گفتوگوی شنیداری پیاده شده و در زمان بازنویسی بهمنظور روانخوانی ویرایش شده است.
بام: آقای کاظم همایون از اینکه دعوت بام را برای گفتوگو پذیرفتید، خیلی سپاسگزاریم.
کاظم همایون: خواهش میکنم. من هم از شما برای نگاه معنادارتان به میزبان مشترکمان زمین!
بام: تعریف شما به زبان ساده از محیط زیست چیست؟
همایون: من آدم کلینگری (holistic) هستم و معتقدم که تا حالا به دو دلیل تعریف جامعی از محیط زیست ارائه نشده است. یک اینکه علم محیط زیستی متشکل از علوم مختلف اجتماعی و طبیعی است که هر علم، آن را از زاویهی دید خود تعریف کرده است. مثلاً بیولوژیستها از دید تکامل، کیمیادانها از دید ترکیبات شیمیایی و یا جامعهشناسان از منظر جامعهشناختی، محیطزیست را تعریف کردهاند. حتا خبرنگاران از نگاه «خبرنگاری سبز» تعریفهایی ارائه دادهاند. دیگر اینکه محیط زیست همواره از زاویهی دید انسانها نگریسته شده که در آن انسان همیشه محور بحث بوده است. از اینرو، سایر [گونههای] حیات نادیده گرفته شده و به نوعی میتوان گفت که این نگرش کامل نیست. به هر روی، در تعریف شورای اتحادیهی اروپا آمده: «محیط زیست، همهی محیطهای ماورای انسان است.»
بام: بهنظر شما چه نگرانیهای محیط زیستیای- بهطور مشخص- در افغانستان وجود دارند و این نگرانیها کدام بخشهایی از زندگی مردم را متأثر خواهد کرد؟
همایون: براساس دادههایی که سالانه دفتر احصائیهی مرکزی (مرکز آمار) در سالنامهی خود منتشر میکند، ۷۰ تا ۷۵ درصد مردم افغانستان ــ حدود ۲۸ میلیون نفر جمعیت عمدتاً روستانشین ــ از طریق کشاورزی و دامداری امرار معاش میکنند. درحال حاضر مشکل عمده در افغانستان کمبود آب است که متأثر از تغییرات اقلیمی و استفادهی بیرویه و نادرست از منابع آبی میباشد. کمبود آب، تأثیر مستقیمی بر زراعت و مالداری دارد و باعث تنش میان ساکنان «بالا زمین» و «پائین زمین» میشود. حتا باعث بروز اختلافها و جنگهای محلی میشود. در نتیجه، کشاورزان و مالداران برای تأمین معیشت خود مجبور به کوچ بهسوی شهرها میشوند. در شهرها از «تولیدکننده» به «مصرفکننده» بدل شده و منابع درآمد خود را از دست میدهند. در نتیجه، چرخهی اقتصاد متضرر و متأثر میشود. آنها، در شهرها هم با بحران اقتصادی و نبود معیشت مواجه شده و ناگزیر به مهاجرت به کشورهای همسایه میشوند. بسیاری در پاکستان خوراک تروریسم میشوند که در نهایت متاسفانه در برابر مردم خود ما قرار میگیرند. یکی از دلایل تداوم جنگهای افغانستان هم همین مسئله است. در ایران هم بسیاری از مهاجران یا به اعتیاد و مواد مخدر پناه میبرند یا به شکل ابزاری به کشورهای دیگر چون سوریه، عراق یا خود افغانستان دوباره در جنگهای [نیابتی] گماشته میشوند. طبق آمار، عمدهترین عامل اعتیاد به مواد مخدر در افغانستان، مهاجرانی هستند که از ایران بازگشتهاند.
از دیگر نگرانیها، مسئلهی ذوب شدن یخچالهای طبیعی است. در «پامیر»ها، تقریباً ۴۰ درصد یخچالها و ذخایر آبی که بهشکل یخ و برف است، از دست رفته است. فرسایش سریع خاک، کمبود آب برای زراعت و شرب، افزایش سیلابها، بیشتر شدن ریزهگردها که باعث گسترش امراض نباتی، حیوانی، انسانی و نگرانیهای دیگر زیستمحیطی میشود، از مشکلات دیگر است. کاهش جنگلها و پوشش گیاهی، آتشسوزی در جنگلها و بوتهزارها، فرار پرندهها و به تبع آن، ایجاد اختلال در روند گردهافشانی گیاهان و درختان که منجر به کمبود محصولهای کشاورزی و میوه میشود، نگرانیهای جدی دیگری در بحران محیط زیست افغانستان است که در صورت عدم مدیریت، نظام طبیعی را در کشور دگرگون میسازد. مجموعهی این بحرانها، موقعیت ویژهای برای افغانستان ایجاده کرده است که عملا کشور را در محاصرهی یک حلقهی «شیطانی» قرار داده است.
بام: با این اوصاف، چه عواملی به طور مشخص به بحران محیط زیست در افغانستان دامن زده است؟
همایون: مرزهای جغرافیایی، برخاسته از ذهن انسان است و دربارهی طبیعت مصداق و معنا ندارند. افغانستان، بخشی از زیست جهانی است که با تغییرات اقلیمی و گرم شدن زمین بهسوی بحران محیطزیستی میرود، زیرا جنوب آسیا در معرض تاثیرات مستقیم تغییرات اقلیمی در جهان است. البته عوامل داخلی متعددی نیز در تشدید این بحران نقش دارد. از جمله نبود ارادهی سیاسی، افزایش سرسامآور جمعیت که تعادل میان منابع طبیعی و جمعیت انسانی را برهم میزند، نبود نیروی متخصص، نبود آگاهی محیطزیستی در بین مردم، ضریب بالای تراکم جمعیت، محاط به خشکه بودن افغانستان، فساد گستردهی اداری، عدم اجرای قوانین محیط زیست و نیز نبود آشتی بین قوانین محیط زیستی با قوانین دیگر از جملهی این عوامل است. از سویی گزینشهای سلیقهای و سیاسی افراد غیر متخصص در سمتهای بلند مراکز مسئول و فعال در حوزهی محیطزیست در سالهای پسین نیز بیتاثیر نبوده است.
با وجود اینکه در قانون اساسی سیاست اقتصادی افغانستان، اقتصاد بازار آزاد تعریف شده، اما در واقعیت سیاستگذاری اقتصادی، کلاسیک و نئوکلاسیک است که خود باعث ایجاد چالشهای زیاد در بحران محیطزیستی شده است.
بام: آیا میتوان متصور رابطهای میان بحران محیط زیست و بحرانهای دیگر اجتماعی چون شکافهای طبقاتی، جنسیتی و جابهجاییهای جمعیتی بود؟
همایون: طبیعتاً [میان اینها] رابطهی مستقیمی وجود دارد. همینطور که پیشتر گفتم، حدود ۲۸ میلیون از جمعیت فعلی افغانستان برای معیشت خود متکی به منابع طبیعی است. این جمعیت که در ابتدا تولیدکننده بودند، با ورود به چرخهای مخرب به مصرفکننده تبدیل میشوند. در نتیجه، فقر افزایش مییابد و شکاف [طبقاتی] بین دارا و فقیر زیاد میشود. تجربهی جهانی نشان میدهد که طبقهی متوسط جامعه عامل پیشروی جامعه بهسوی دموکراتیزه شدن و شکل گرفتن جامعهی مدنی و مشارکت سیاسی مردم است. با افزایش فقر، طبقهی متوسط کمکم از بین میرود. بنابراین، ما نمیتوانیم انتخابات برگزار کنیم. تشکلهای جامعهی مدنی شکل نمیگیرد و نظام دموکراسی از بین میرود. این امر بیگمان شکاف جنسیتی را هم به وجود میآورد و دامن میزند، زیرا مردان، مهاجر میشوند و فشار مضاعف اقتصادی روی زنان میآید. زنان مجبور میشوند هم وظایف خود و هم وظایف شوهرانشان را انجام دهند. این فشارها و حجم مسئولیتها باعث میشود که زنان نتوانند به همهی امور رسیدگی کنند. در این شرایط، اغلب فرزندان خانواده از تحصیل باز میمانند و اینگونه شکافهای طبقاتی و جنسیتی افزایش مییابند. در اینباره، دو کتاب مرجع پرخواننده و مهم در عرصهی محیطزیست قابل دسترس است. اولی کتاب «بهار خاموش» نوشتهی راشل کارسون و کتاب دیگر «آیندهی مشترک ما» به طرح اهداف توسعهی پایدار در حوزهی محیط زیست شد. ما زمین را از اینرو مادر مینامیم که همهی هستی و زندگی از زمین زائیده شده است. زن و زمین هر دو منشاء زایش هستند. نقش زنان برای اهداف توسعهی پایدار بسیار کارساز و غیرقابل انکار است. بدون حضور زنان توسعهی پایداری صورت نمیگیرد. زنان در بخش آشنایی و تربیت نسل براساس ارزشهای محیطزیستی در راستای حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی، مدیریت زبالهها و در بخشهای مختلف میتوانند [و میبایست] نقش داشته باشند.
بام: همانطور که به درستی اشاره کردید، زنان و جریانهای عدالتطلبی جنسیتی در صدر جنبشهای آگاهیبخشی و دادخواهی دربارهی مسائل محیطزیستی هستند، زنان افغانستان به طور مشخص با وجود اینکه تا کنون بیشترین صدمه و آسیب را متحمل شدهاند، مشخصاً چه نقشی میتوانند در تغییر یا تعدیل این وضعیت بحرانی داشته باشند؟ آیا در متن مناسبات کنونی افغانستان میتوان در اینباره امیدی داشت؟
همایون: متاسفانه [نقشآفرینی] و عدالتخواهی زنان با سلطهی طالبان از هم پاشیده و کمرنگ شده است. به هرحال، «آپارتاید اقلیمی» رابطهی مستقیم با «آپارتاید جنسی» دارد. بدیهی است که زنان افغانستان در این راستا میتوانند نقش بارزی ایفا کنند. چنانکه در سایر کشورهای جهان، جنبشهای اکوفمینیستی، کوئیر و فمینیسیتها نقش بسیار بارز و کلیدیای دارد. در جوامع امروز بهویژه در جوامع سنتی بسته و اسلامگرا، جامعه، یک جامعهی مردانه است. «زن» و «زمین» بهعنوان «کالا» شناخته و مبادله میشوند. اغلب «زمین» را بهمثابهی «مادر» میشناسند، زیرا میان منابع طبیعی و [زادآوری] زنان مشترکاتی وجود دارد. هر دو آفریننده هستند. در مناسبات ادیان پیش از اسلام، مثلاً در دین زرتشت، تمام مظاهر طبیعت چون درختها ارزشمند بوده و حتا در کنار آنها عبادت میشده است. اما در دین اسلام، ما [در هرحالتی] خون میریزیم و حیوانات را قربانی میکنیم. این کار حتا در پیش چشم کودکان انجام میشود که بهباور من، حس عاطفه را از آنها میگیرد. نگرش و باورهایی از ایندست، در سایر ادیان الهی هم است که باعث بربادی و تباهی محیط زیست میشوند. [متأسفانه] دربارهی طبیعت در ادیان الهی کمتر توجه شده است. درحالیکه دین در این زمینه نیاز به بازخوانی و بازبینی دارد و میبایست از درون شناخته شده و بهطور مشخص روی ظرفیتها و جنبههای محیط زیستدوستانهی آن کار شود. هرچند، امر بسیار زمانگیری خواهد بود.
بام: شما سالها در افغانستان مسئول ادارهی محیط زیست بودهاید، به تحلیل شما کدام عوامل فرهنگی، سیاسی، آموزشی و… باعث ناآشنایی مردم با اهمیت مسائل محیطزیستی در افغانستان است؟
همایون: اولین کاری که من با قبول مسئولیت ریاست محیط زیست انجام دادم، تهیهی پرسشنامهی ۲۵ سئوالی در پیوند با مسائل فرهنگی و اجتماعی و برگزاری یک همهپرسی بود. طبق این همهپرسی که در ۱۶ ولایت و با اشتراک بیش از ۲۱ هزار نفر از تمام طیفها و اقشار مردم انجام شد، ۶۷ درصد از مردم، هیچ آگاهیای از مسائل محیطزیستی و وظایفشان در این قبال نداشتند. حدوداً ۷ یا ۸ درصد از شرکتکنندگان، نبود ارادهی سیاسی را باعث تباهی محیط زیست و بحران در این حوزه میدانستند. برنامهی ما این بود که در نصاب آموزشی، بخشی ضمیمه شود که به معرفی پیامدهای مخرب بحرانهای محیط زیستی چون کمبود آب، فرسایش خاک، تأثیر حشرهکشها بر آلودگیهای محیطی و سلامت مادران باردار بپردازد. میخواستیم از رابطهی تغییر شیوهی زندگی چون الگوهای گرم کردن خانهها و مضرات سوختهای فسیلی و زغال سنگ و پلاستیک آگاه شوند و مکلفیت و مسئولیت خود را در مدیریت و تفکیک زبالهها در مضمونی بهنام «منابع طبیعی و محیط زیست» بشناسند. ایدهی ما این بود که همزمان برای آگاهی معلمان مکاتب نیز دورههای آموزشی برگزار شود که برای تطبیق و تدریس این مضمون در نظام آموزشی آماده شویم. در مرحلهی بعد میخواستیم در دانشگاهها رشتههای اقتصاد محیطزیست، حقوق محیطزیست، خبرنگاری محیطزیست و… را ایجاد کنیم. این پیشنهاد به رئیسجمهور [پیشین] ارائه شد. چندباری در این مورد تلفنی گفتوگو کردیم و یکبار نیز ملاقاتی داشتیم، ولی [با تمام این پیگیریها] انجام نشد. البته شخص خودم، بهخاطر احساس مسئولیت، ۵۰ مکتب را در شهر کابل زیر پوشش این برنامه قرار دادم و این مسائل را در مکاتب برای ۴۵ دقیقه به شاگردان درس میدادم. همچنان گفتوگوهایی را در اینباره نیز در سطح دانشگاهها شروع کردم، اما نظر به کمبود وقت و بودجه و… نتوانستیم این برنامه را در سطح فراگیر و سراسری اجرا کنیم.
بام: بهباور شما در صورت تداوم انکار اهمیت محیط زیست در افغانستان چه پیامدهایی در راه خواهد بود و آیا این پیامدها جبرانپذیرند؟
همایون: متاسفانه این پیامدها جبرانپذیر نیست. براساس گزارشهایی که مؤسسات بینالمللی محیطزیست از جمله برنامهی محیط زیست سازمان ملل متحد (UNEP) تهیه کرده است، افغانستان در فهرست ده کشور آسیبپذیر از تغییرات اقلیمی و بحرانهای محیطزیستی است. موقعیت پرخطری که باعث کوچهای دستهجمعی میشود، خطر کاهش منابع آب و خطرات بسیار جدی دیگر در بخش دامداری و زراعت را در پی دارد. بیشتر شدن آفات و حشرات مضر چون ملخ که باعث تخریب مزارع میشود، عمدهی این تأثیرات و این مشکلات ابتدا مناطق مرکزی کشور را تحت تأثیر قرار میدهد که هماکنون هم با آن روبرو هستیم. در ادامه نیز مناطق شمالی، شمال شرق و جنوب غرب کشور را در بر خواهد گرفت. این بحران، در مراحل بعدی [و در صورت تداوم بیتوجهی] تمام کشور را متأثر خواهد کرد. بهزودی ما شاهد کوچیدن مردم کابل خواهیم بود. پیشبینی میشود که در صورت ادامهی وضع موجود، کابل طی سه الی چهار سال دیگر خالی از سکنه شود.
بام: با این تفاسیر، براساس شاخصهای جهانی محیطزیست، افغانستان در چه ردهبندیای قرار دارد؟
همایون: در پیوند با گرم شدن زمین، IPCC که پنل تغییرات اقلیمی است، براساس شاخصهای بینالمللی، همهساله گزارش خود را از وضعیت محیط زیست جهان ارائه میدهد. طبق تحلیل این سازمان، افغانستان یکبار، دهمین کشور در معرض خطرات جدی محیط زیستی فهرست شده است. اما دو سال پیش، همین سازمان افغانستان را چهارمین کشوری که در معرض بیشترین خطرات محیط زیستی است، دستهبندی کرده است. از نگاه آب و هوا نیز براساس شاخصهای کیفیت هوا که مؤسساتی چون «بلکاسمیت» اعلام میکنند، شهرها، براساس پاکی آب و هوا [همهساله] ارزیابی و دستهبندی میشوند. از این لحاظ، شهر کابل یکی از شهرهای آلودهی جهان است.
بام: بهنظر شما نقش رسانههای جمعی و اجتماعی در آگاهیافزایی و فرهنگسازی دربارهی مسائل محیطزیستی چقدر سودمند بوده است؟
همایون: نقش رسانههای جمعی و رسانههای اجتماعی [در آگاهیبخشی] مهم است. اما بیشترین مشکل نیز به خود خبرنگاران برمیگردد که به دانش محیط زیستی تسلط ندارند و مطالعات متمرکز و بهروزی در حوزهی محیط زیست و منابع طبیعی ندارند. در [رسانههای] معتبر جهان دیگر، بخش مسائل محیط زیستی، حوزهای تخصصی است و برای پوشش آن، یک بخش و دیپارتمنت مجزا دارند. گاهی اطلاعرسانی نادرست بر مبنای عدم شناخت درست منابع طبیعی و محیط زیستی باعث صدمهرساندن بیشتر و حتا [در مواردی] منجر به «محیطزیستستیزی» میشوند. از اینرو، به باور من، نخست ایجاب میکند که ما خبرنگاران را آموزش دهیم و ذهن آنها را به [اصطلاح] «سبز» بسازیم که بتوانند گزارشهای دقیق و معتبری تهیه و منتشر کنند تا همزمان ادارات مربوطه نیز دراینباره را پاسخگو بسازند.
بام: به دلیل تحولات سیاسی و امنیتی گسترده، افغانستان همواره میدان نظامی و جنگهای طولانی بوده است. به نظر شما آیا جنگ و تأثیر جنگ روی محیطزیست قابل اثبات است؟ چه تحقیقات یا مستنداتی در اینباره وجود دارد؟
همایون: متاسفانه طی چهل سال، افغانستان درگیر جنگهای داخلی و مداخلهی قدرتهای جهان و منطقه بوده است و بیشترین زبالههای جنگی را دارد. این زبالهها، زبالههای ویژه نام دارند که به شمول زبالههای هستوی، جزء خطرناکترین زبالههای زیست محیطی است که حتا میتواند تا چندین نسل را از طریق زنجیرهی غذایی متأثر کند و نیز میتواند عدالت بینالنسلی را زیر سئوال ببرد. این آسیبها، انتقال و ایجاد بیماریهایی چون سرطان، کوتاهی عمر و کوتاهی قد و انواع امراض دیگر میشود. تا کنون در هیچ کشوری که درگیر جنگ بوده است، هزینههای پنهانی که مردم در مقابله با آلایندههای شیمیایی بازمانده از جنگ و آلایندههایی حاوی ترکیبات اورانیوم U235 میپردازند، محاسبه نشده است. چند سال پیش، در افغانستان «بمب مادر» استفاده شد که اثرات زیستمحیطی مخرب آن تا دهها و حتا صدها سال باقی خواهد ماند. هیچکس تاکنون نتوانسته که هزینههای جبرانناپذیر و پنهان آن را بررسی و ارزیابی کند. گرچه این مسئله از وظایف برنامهی محیط زیست سازمان ملل است، اما متاسفانه آنها به دلایلی چون مسائل سیاسی و نفوذ ایالات متحد امریکا، تا کنون از این کار سرباز زدند و هیچ آماری دربارهی تبعات و تخریبهای محیطزیستی ارائه ندادند. با وجود سکوت، این واقعیت، امری بدیهی است که خاک ما در افغانستان بسیار آلوده شده است. آبهای ما آلوده شده است و ساحات پوشش سبز ما در حال نابودی است و روز به روز کم میشود. همچنان آلودگیهای صوتی حاصل از جنگهای نظامی، هم بر صحت روانی و هم بر سلامت جسمانی انسان [افغانستانی] تاثیر گذاشته است. اگر این مسئله، مورد دادخواهی قرار بگیرد و این دوسیه باز شود، جماهیر شوروی سابق و ایالات متحد امریکا باید به افغانستان غرامت و هزینههای [جبرانی] پرداخت کنند. چون تنها کشورهای فقیر درگیر پیامدهای زیستمحیطی این جنگها هستند، ولی کشورهای پیشگام که مجری کنوانسیونهای حمایتی اند، اجازهی برآورد این مسئله را نمیدهند.
بام: در بخشی از سخنانتان بهمسئلهی الزام تغییر شیوهی زندگی برای بهبود وضعیت کنونی اشاره کردید، به باور شما شیوهی بومی کنونی زندگی در شهرها و روستاهای افغانستان چقدر همسو و منطبق بر حفظ محیطزیست است؟
همایون: نخست باید در نظر بگیریم که شیوههای زندگی بومی مردم در شهرها و روستاها متفاوت است. برای مثال، منبع بیشتر آلودگیهای محیط زیستی در شهر، آلایندههای شهریای است که آلودگی هوا، خاک و آب را تولید میکند. در روستاها منبع این آلایندهها، بیشتر دامداری و کشاورزی است. البته در مناطق روستایی استفاده از آلودگیهای کشاورزی مثل کودهای شیمیایی و حشرهکشها هم میتوانند برای محیطزیست خطرناک باشند و آبهای جاری و به تعقیب، منابع آبهای زیرزمینی را آلوده بسازند. از آنجا که بیشتر پوشش ساحات سبز در روستاها است و تراکم جمعیت نیز در این مناطق کمتر است، امکان انباشت و جمعآوری آلایندهها همیشه موجود است. اما در شهرها چون تراکم جمعیت زیاد است، آلودگیهای شهری به شمول آلودگی صوتی، آلودگیهای [زبالههای] پلاستیکی،، بیشتر به محیط زیست آسیب میرسانند. با اینحال، اغلب روستانشینها چون ارتباط مستقیمی با طبیعت و منابع طبیعیای چون زمین دارند و با طبیعت آشناتر هستند، معمولاً میتوانند آلایندههای محیطی را کنترل کنند. مثلاً میدانند وقتی که باروری خاک کم شد، برای احیای زمین، باید آن را یکسال استراحت دهند و یا گیاهان بدون دانه بکارند. اما متاسفانه چالش اینجا است که روستانشینان هم به دلیل بحرانهای محیط زیستی مجبور به مهاجرت و ترک روستا میشوند که به چرخهی رقابت شهرنشینان برای بهدستآوردن معیشت از راه بهرهکشی از خاک و آب ملحق شوند.
بام: با این اوصاف، پیوند بحران محیط زیستی را با انواع بحران در زندگی روزمره چگونه تعریف میکنید؟
همایون: جابهجاییهای جمعیتی رخ میدهد. به عبارتی، با افزایش بحران محیطزیستی، مهاجران زیستمحیطی افزایش پیدا میکند. انبوه جمعیت انسانی از روستاها به شهرها مهاجرت میکنند و نظام شهری را مختل میسازند. گفته میشود که در بنگلادش تا سال ۲۰۵۰ حدود چهل میلیون نفر به دلایل تغییرات زیستمحیطی مهاجر خواهند شد. متاسفانه تحقیقات دقیقی از سوی سازمانهای بینالمللی چون برنامهی محیطزیست سازمان ملل متحد (UNEP) صورت نگرفته است و آمار دقیقی در این زمینه وجود ندارد. اما در [آیندهی نزدیک] جداً شاهد افزایش بحران مهاجران محیطزیستی خواهیم بود.
بام: استوار بر تحلیل و تجربهی شما دربارهی محیط زیست، عمدهترین بنبست در سطح بومی [افغانستان] و بعد منطقهای برای کنترل بحران چیست؟
همایون: طبقهی متوسط جامعه، ممثل جامعه است اما طبقهی مرفه جامعه در کشورهای پسامنازعه به دلیل آنکه از سویی خواهان افزایش عوایدند و از دیگرسو، قدرت در دستشان است، باعث آلودهزایی محیطزیستی میشوند. چون در اغلب موارد آنان معافیت حقوقی دارند و قوانین محدودکنندهای بالای آنها تطبیق نمیشود. میتوان مدعی شد که بخش عمدهای از انواع مختلف آلودگی آب، هوا، خاک و آلودگی صوتی را همین طیف به وجود میآورند. از سویی فقرا نیز به دلیل فشارهای مضاعف معیشتی برای تأمین مایحتاج و معاش خود و خانوادههایشان مجبورند درختها را قطع کنند، از خاک کشاورزی چندین بار استفاده کنند، از کود کیمیاوی زیادتر استفاده کنند و… که همه و همه در فرجام باعث ایجاد صدماتی چون فرسایش و مرگ خاک میشود.
بام: در پایان با توجه به تأثیرات فزایندهی جهانیشدن و بیمرزی بحرانهای جمعیای چون محیط زیست، نقش سازمانها و مجامع بینالملی فعال در این حوزه را چگونه ارزیابی میکنید؟
همایون: مسئله [توجه و تمرکز] به این مورد خیلی حیاتی و مهم است. پس از سال ۱۹۷۲ میلادی بود که سازمانهای «ملل متحد» شکل گرفت و اندکی پس از آن، ضرورت توجه به مسئلهی محیط زیست در سطحی جهانی و فراتر از مرزهای سیاسی بهرسمیت شناخته شد. در این مدت، انواع کنوانسیونهای بینالمللی مختلف در ارتباط با محیط زیست ایجاد شد که افغانستان هم تقریباً چهارده کنوانسیون و ضمایم و پروتکلهای آنها را به امضاء رسانده و عضوی فعال بوده است. برای نمونه، سال گذشته، از محل صندوق بودجهی صد میلیارد دالری کشورهای صنعتی – که خود عامل اصلی آلودگیهای محیط زیستی در جهان به شمار میروند- ما [افغانستان] مبلغ بیست میلیون دالر برای کنترل بحران محیط زیست تقاضا کردیم. این بودجه، برای احیای جنگلها و حفاظت از پرندهها، از سفرههای آبهای زیرزمینی (۷ مورد) در نظر گرفته شده بود و در اینباره نیز دو گزارش به دبیرخانهی کمیسیون تأمینات اقلیمی سپرده بودیم. همزمان در شماری از نشستهای مربوط به محیط زیست نیز شرکت کردیم. اما متاسفانه به دلیل آمدن طالبان نتوانستیم به نشست گلاسکو شرکت کنیم و این بودجه را بهدست بیاوریم. کشورهای صنعتی در کنفرانس «تغییرات اقلیمی» که در سال ۲۰۲۱ [در شهر گلاسگوی اسکاتلند] برگزار شد، مبلغ یک میلیارد و دوصد میلیون دالر را برای کنترل تغییرات اقلیمی و آبوهوایی، اختصاص دادند. به احتمال زیاد این بودجه را حالا پاکستان، ایران و کشورهای آسیای میانه دریافت خواهند کرد و افغانستان با شرایط فعلی امکان دریافت هیچگونه دریافت حمایتی را در حفاظت از محیطزیست نخواهد داشت.
بام: بار دیگر از حضور شما در این گفتوگو ممنونیم.
© 2025 — baam.journal.